بر اساس خاطره ای از: محسن افتخاری- تکنسین فوریت های پزشکی اصفهان
سال ۱۳۸۵ بود. شب تولد حضرت امام رضا علیه السلام ،شب شلوغی نداشتیم يعني تعداد ماموريتهاي اورژانسي كم بود. حدود ساعت ۲ نیمه شب بود که از اتاق فرمان با بي سيم خبر دادند که باید سریع به خیابان کشاورزی اعزام شویم. گزارش در مورد خانم میانسالی بود که ظاهراً ایست قلبی – تنفسی کرده بود .
خوشبختانه خیابان ها در آن ساعت خلوت بود و ما خیلی سریع به خانه مصدوم رسیدیم. بهمن ماه بود و هوا سوز بدی داشت. وقتی بالای سر بیمار رسیدیم پسر ۱۶ ساله ای در حالی که اشک می ریخت و بی تابی می کرد مشغول ماساژ قلبی بیمار بود.
بعد از گرفتن شرح حال از دختر خانمي كه اونجا بود متوجه شدیم پسرِ بیمار با توجه به اینکه دوره های آموزش كمكهاي اوليه رو توي يكي از جاهاي غير مسئول آموزش دیده بود، به خودش اجازه داده بود که بدون تست به مادرش که کمی سرماخوردگی داشت، آمپول پنی سیلین تزریق کند که نتیجه اش شده بود ایست قلبی مادرش. بدون فوت وقت علائم حیاتی خانم رو ارزیابی کردیم. قلبش از کار افتاده بود و جسم بی حرکتش روی تخت بود. متاسفانه وقتي آموزش كمكهاي اوليه غير اصولي و همراه با آموزش كارهاي تخصصي به عامه مردم باشه باعث ايجاد اعتماد به نفس كاذب توي اونها شده و اين خطرات را بوجود مياره.
عمليات احیا رو آغاز کردیم؛ باز کردن راه هوایی، ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی
۴۵ دقیقه تلاش کردیم اما ظاهراً بی نتیجه بود. صدای گریه های اهل خونه بلند و بلندتر می شد. نگاهم به پسرک افتاد که چشم از مادرش برنمی داشت و یک گوشه نشسته بود و توی سرش می زد و بلند بلند امام رضا رو صدا می کرد. دلم واسش می سوخت چون این ندامت تا آخر عمر باهاش همراه بود. در اوج ناامیدی از بیمار نوار قلبی گرفتم. همه از ته دل دعا می کردیم. از امام رضا خواستم که خودش ضامن سلامتی مادر این خانواده بشه .
ناگهان مانيتور دستگاه ضربان قلب ۳۵ تا ۳۶ رو نشون داد. نبض برگشته بود. دوباره دست به کار شدیم و با تزریق دارو ضربان قلب رو افزایش دادیم و به ماساژ قلبی ادامه دادیم تا کامل ضربان قلبش برگشت. نمی تونم احساسی که اون لحظه داشتم رو وصف کنم. حالا شما تصور کنید چهره های غرق در اشک رو که از ته دل می خندیدند و دست هایی که رو به آسمان بلند بود .
شرایط بیمار رو به اتاق فرمان گزارش دادیم و اتاق فرمان دستور اعزام به بیمارستان الزهرا را داد.
ما اون شب واسه نجات اون خانم همه تلاشمون رو کردیم اما قطعاً ماساژ قلبی که پسرش قبل از رسیدن ما انجام داده بود، در موفقیت ما برای احیاء نقش کلیدی داشت. اما در کنار این مطلب از خطای پسر در تزریق پنی سیلین در منزل و بدون انجام تست حساسیت نمی شد گذشت .