فراخوان اشعار اورژانسی با موضوع ما مرهم زخم تن بی تاب شمائیم
ما در همه ی عمر به عنوان پرستار
آماده و دلباخته هستیم و بیدار
در خانه و در پارک و خیابان و سَرِکار
هستیم همیشه همه جا ناجی بیمار
این است که گویند که ما دست خداییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در پاکی و اخلاق مَثَل بوده و هستیم
در کار و ادب نیز اَوَل بوده و هستیم
با اینکه گلاویز اَجَل بوده و هستیم
یک عمر فقط مرد عمل بوده و هستیم
هر جا که غمی رفته در آن ناحیه ،ماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در صاعقه و سیل و بلا های فراوان
در زلزله و قحطی و آرامش و طوفان
از بندرِ عباس گرفته به گلستان ...
از قائن و منجیل و طبس تا خود تهران
هر نقطه و هر لحظه هم آورد بلاییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
عمریست به دل عشق سپردیم همیشه
از حاصل این عمر نخوردیم همیشه
با اینکه از این درد نمردیم همیشه
با عشق به درد همه خوردیم همیشه
هر چند پر از زخم ولی باز دواییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
خون شد دلمان گرچه ، هنوزم سر پا هست
هر ثانیه پشت سر ما ذکر و دعا هست
القصه که در شامه ی ما عطر خدا هست
"در خانه ی ما رونق اگر نیست صفا هست"
از هرچه به جز عشق در این شغل جداییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
.
شماره 1
رضا رضایی کارشناس فوریت های پزشکی
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما نیروی امداد و مددیار شماییم
در درد و مرض یا که جراحت و تصادف
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما گوش شماییم که فریادرسی نیست
در طول شب و روز به فرمان شماییم
در فتنه رهاییم و فقط فکر شماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
وقتی که عجل میرسد و چاره نمانده
ما جان دوباره تن بی جان شماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در کوره ره عشق همیشه بشتابیم
ره گر چه بود بسته به دنبال ترافیک
با آلارم و آژیر همیشه راهگشاییم
ما یار شماییم و به همراه شماییم
چون مرهم زخم تن بی تاب شماییم
شماره 2
محمود نقییان اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
هر لحظه و هر ثانیه پیگیر شماییم
در وقت گرفتاری و سختی شماها
بی تاب تر ز اسپند، بهر مداوای شماییم
گر موقع سختی و بلا در پی مشکل زنگی بزنی با 115 ، ما پیش شماییم
در وقت مریضی شما، بهر سلامت ما راست قدم، بهر مداوای شماییم
جانا تو شنو از من اورژانس در وقت بلا بی تاب تر و مغموم تر، ز شماییم
در موقع پاسخ ز دوستان اورژانس باید تو بگویی که چه پیش آمده، ما پیش شماییم
منظور من از آمدن دوستان اورژانس باید که بگویم، با نقییان پیش شماییم
از حاصل گفتار، من، خدوم اورژانس این است که ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
شماره 3
پیمان رئیس زاده اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در بُهبُه ی بیماری و حادثه ناجی شماییم
هرگاه تنی لرزید ز جور بیماری و اندوه
ماییم که بی چشم نظر یاری ده اندوه شماییم
چون حادثه رخ داد در هر گوشه عالم
همراهیم و هم دل و چو مرهم به زخم شماییم
روزیکه نفس در پس دردی در سینه به فقان است
ماهمچو نسیم سحری مرهمی بر درد شماییم
گر قلب شما درد کشد از سر بی مهری ایام
ماییم که با مهر و محبت بر بی مهری ایام دواییم
چون پیری شود سبب آه کشیدن
شاید که دلیلی برای لب خندان شماییم
آنگاه که اشکی سرازیر شود از غم هجران
ما مرهمی بر غم هجران شماییم
در حال خوش و ناخوشتان جویای شماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
شماره 4
احمد مومنی اورژانس اصفهان
مامرهم زخم تن بی تاب شماییم
غمخوار شماییم و بدهکار شماییم
آتش به دل ار کوه دماوند چو باشیم
هر برف که بینیم بر آن سر بسپاریم
هر زخم که بینیم بر آن دل نگرانیم
زخم دل خود را به که باید بنماییم
شماره 5
وحید تیمورزاده کارشناس فوریتهای پزشکی از اورژانس تهران
به اورژانس شتافتیم با عشق نابی که داریم
بدان ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در لحظه اضطرار، در سایه یک دعا بین زندگی و مرگ ایستاده ایم با یک دعا
اللهم اشف کل مریض ذکر لب ماست
یا امان من لا امان له سایه سر ماست
در خدمت از زخمی تا سالم دست در دست کنارتان ایستاده
دستانی که برای زندگی می جنگند با عشق و امید سازنده
در اورژانس انسانی ،ما به عنوان یک روح مثل یک فرشته ایم
زندگی را تازه می کنیم
پس در این راه ناب ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در لبخند یک بیمار، در گریه عشوه یک نوزاد آرزوی شفا و بهبودی هر دل را می پرورانیم
آزاد با نفسهای مسیحایی خود می زنیم هر دم
بر کالبد بی جان خانواده ای بی دم
لطف لله باعثش باشد که این دم
شادگرداند دلی از غم و از هم
آسوده بمانید که در هنگام بلا یار شماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
شماره 6
ایمان مبینی اورژانس چادگان
مامرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما یاد آور زینب کرب و بلاییم
از دلهره ترس و مریضی عزیزان
در راه شما جان خود را فداییم
ما مدعیان صف اول سلامت
۵۰متر جلوتر از بحث کروناییم
ای منتظران امبولانس و پرستار
ما خدمتگزاران راه خداییم
گر به شما رسیده است خدمتی ازما
از ما به شما که همگی ملتمس دعاییم
شماره 7
خانم گودرزی اورژانس اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما درمان دردهای بی درمان شمائیم
ما آرام روح و روان بی تاب شمائیم
ما پاک کننده اشکهای روی گونه های شمائیم
حیف است حال خوبان را بد کنیم
دل به دریا زنیم و باور کنیم
جای حسرت خوردن و آه و ناله و فغان
توکل به هر آنچه که پیش آید کنیم
می توانی، می توانم، می شود، شک نکن
باورم کن تا نبایدها را فقط باید کنیم
زندگی جاریست با غم و رنج و بهار و پاییز
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم
شماره8
مجید رنجبر اورژانس خمینی شهر
دل سوخته گان، با تن رنجور بیایید
اورژانس همینجاست اگر بانگ برآرید
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
مرهم به مداوای جراحات چو خواهید
ما ناجح اول خط درمان شماییم
گر بهر شفا، کوی حکیمانه بجویید
در شهر تو همسایه دیوار به دیوار
در جاده و دریا و هواییم،
چو خوانید احیاگر نفسیم و مددکار بقاییم
آنگاه که در کار فرو بسته بمانید
تیمار وسیله ست ،شفا کار خداییست
از ما طلب نفس مسیحای نخواهید
شماره 9
امیرحسین افروز تکنسین فوریتهای پزشکی دیزیچه مبارکه
هر آیینه مارا در صف یاران موافق ببیند،
هرکه ما را ندا کرد، که مارا یار شماییم،
گو آرام بخسبد هرآنکه در این شهر نشیند،
که ما بیخواب تر از رقیب و عتید شماییم،
زنهار که سراسیمه در این حال نباشد،
ما مرهم زخم تن بیتاب شماییم،
چه خوش گفت خواجه در این باب به حکمت
: ما (سلامت همه آفاق در سلامت توست) شماییم
شماره10
محمدرضا خاکسار جلالی
ما مرهم زخم تن بی تاب شمائیم
ما خدمت مجانی و رایگان شمائیم
شماره11
مصطفی خنجرپور لنده استان کهگیلویه
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
گرچه دلمان زخم ولی پر ز دواییم
ماها همه داریم ز اورژانس نشانی
ما مرد شب وتیرگی و یاور راهیم
چون کس نبود که برسد دادشماها
ازما بنویسید که ماغرق صفاییم
در بزم می و دف که سرایید غزل ها
باعشق بگویید که ما مست خداییم
هرگز نهراسید زطوفان وتصادف
ماییم که آماده به امداد بلاییم
آن گاه که شما خفته و فارغ ز هیاهو
ماییم که بیدارتر از روز و رهاییم
سرعت و یا دقتمان بس که فزون است
چون اهل خردبوده و درفکر بقاییم
شماره12
محمدعلی هاشمی اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما راه گشای ره بیمار شماییم
ما با فکر مشغول و تن خسته
آماده درمان و مداوای شماییم
ما هر عید و نوروز و شب یلدا
به جای خانواده در کنار شماییم
هر لحظه و هر ثانیه آماده به گوشیم
آماده خدمت رسانی به شماییم
شماره13
رسول ایرانپور تکنسین اورژانس بندرترکمن
ما مرهم زخم تن بی تاب(بیمارانیم) شمائیم
بر کـویرِ دلِ این خســته دلان بارانیم
سمبلِ صبر و امیدیم در این ره کز صبر
چـــون به ایـوبِ نـبـی مـی مـانیم
راه سختی است ولی ما نه شکایت داریم
و در ایـن راه نرنجیم که عــادت داریم
خنده ی شــوق نشیند به لـبِ ما هر دم
که به هــر ثانیه!! هفتاد عـبادت داریم
ما پرستارِ دل و روح و روان ها هستیم
آشنا با همه ی قوم و زبان ها هستیم
گاه هـم صحبتِ تنهایی یک مادر پیر
گاه همسنگرِ رویای جوان ها هستیم
کار هـرکـس نبود اینکه پرستار شــود
دل ز دنیا بِرَهَد هـمـدلِ بیمــار شــود
عشق می خواهد و آزادگی و قلب صبور
هرکه آزاده بُوَد عـاشق این کار شــود
شماره14
حسن نظری شهرستان چادگان
"ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم"
در بسترِ احساس پر از خواب شماییم
بی تاب خود آن است که فکر دگران نیست
کمتر نگرانیم چو بی تاب شماییم
تصویری اگر از دل و اندیشه برآرید
پیداست ز هر فاصله در قابِ شماییم
از گریه و از ناله ی تان اشک فشانیم
چون حافظ این گوهرِ نایابِ شماییم
تاریکی اندوه شما را نکُند تلخ
تا خنده و شیرینی مهتابِ شماییم
با لطف و ادب خدمت بیمار نماییم
چون با ادب آیینه ی آدابِ شماییم
از باب محبّت همه جا و همه هنگام
در جست وجوی نسخه و اسباب شماییم
آنجا که دگر قرص نه پیداست نه شربت
قرصیم و ز جان شربت اعصاب شماییم
از زینب کبری دل ما نور گرفته است
ما خادم نوریم نه ارباب شماییم
ما تشنه ی عشقیم ولی آخر این راه
محتاج دعا از لب سیرابِ شماییم
شماره 15
امیرعباس نظریان اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
بر زخم تن آدمیان، دست خداییم
هم مرهم و هم محرم و هم رازنگه دار
چون درد و بلائی برسد، عین شفاییم
گر قلب تو بشکست و نفس تنگ برآمد
بر قلب و نفس های شما نیز دواییم
در لحظه نومیدی و در گاهِ تصادف
سوی تو شتابیم که چون باد صباییم
سیمرغ که گویند در افسانه و افسون
بال و پر سیمرغ در اورژانس هواییم
در اوج ترافیک مخور غصه و افسوس
با گاز موتورلانس به سوی تو بیاییم
آژیر صدوپانزده را گر تو شنیدی
آهسته برو در طرف راست، که ماییم
با بنز و تویوتا و موتورلانس و اتوبوس
در خشکی و دریا و هوا سوی تو آییم
از شیفت شب و سختی این کار چه گویم؟
نزدیک بود در سر این کار بزاییم!!
از مزد و مواجب که کشیدیم همه دست
امید به لطفش همه در روز جزاییم
عمری ست که نزدیک چهل میشود اکنون
در خدمت خلقیم و در این کار به پاییم
در پایگه شهریِ حکّیم شفایی
در شهر صفاهان مدد و یار شماییم
شماره 16
مجتبی شفیعی خمینی شهر
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
هر لحظه و هر جا یار شماییم
باشد که با یک تماس ۱۱۵
فوری آیید زهر کجا که باشیم
ما پرسنل اورژانس پیش بیمارستانی
فدائیان صف اول بیماری شماییم
دریا دلیم و حوادث زیاد دیده ایم
ما همیشه مونس و همدم شماییم
شماره 17
جواد طایی پرسنل اتاق فرمان اورژانس اصفهان
آن مرهم زخم تن بی تاب، شُمایی
آن مَحرم سِرُّ و سخنُ و راز، شُمایی
در راه و بی راه چو شُد عَرصه بَرَش تَنگ
با یک تلفن میرسد از راه و کُنَد، راهنمایی
هر جا که رهی نیست و تمنّا زِ کُدی شُد
بالا تو نِگر میرسد از راه، اورژانس هوایی
آژیته و رَنجور و پُر از درد زِ رُخدادِ تصادف
شماره 18
فاطمه قندهاری اورژانس اصفهان
ما مرهم زخم تن بیتاب شماییم
در لحظه ی درماندگی همراه شماییم
وقتی که رسد درد به جان و تن خسته
تسکین غم و درد تن و جان شماییم
سختی نبوَد در ره بگشودن آلام
هر دم که به اندیشه ی آرام شماییم
وقتی نبوَد یاریِ بی رنگ چو از دوست
ماییم که یاری ده و درمان شماییم
از صبر خدومان شماها چه بگوییم
هر روز و شب و جمعه به فرمان شماییم
وقتی که دو دستت بَرِ الله بلند است
ما پاسخی از سوی خداوند شمایم
ما بی دل و تن خسته چو پروانه ی عاشق
پرپر زده و سوخته ی جان شماییم
در فکر شماییم هواخواه شماییم
ما وقف شماییم پرستار شماییم
شماره 19
حبیب الله گلی خمینی شهر
مامرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما گوش به زنگ تلفن، پای در رکابیم
درطول شب وروز، بهر امداد و نجات
هوشیار و توانا به فکر دگرانیم
از خویش گذشتیم پی یاری مردم
تا اینکه غمی را زدلها بزداییم
هرلحظه و هر ثانیه یک تایم نجات است
ما ۳۳-۱۰را به غنیمت بشماریم
امید است که در محضر الله
محزون و سرافکنده و شرمنده نمانیم
شماره 20
حسین گلشن سمیرم
ما مرهم زخم تن بی تاب شما ئیم
ما در پی آسایش و هم خواب شمائیم
بی منت و بی مزد در این کار بکوشیم
ما همره دردیم نه از اهل خروشم
در حادثه و رنج مددکار شمائیم
یاری گر درد و تن افگار شمائیم
در روز مسرت همه هستند چو خویشت
در درد و الم عاشق دلخسته به پیشت
چون غنچه فرو بسته بود کار دو عالم
چون باد بهاران همگی عقده گشايیم
ما سوختگان غم رنجوری مردم
درمانگر درد و غم مهجوری مردم
با یک و یک و پنج(۱۱۵) دل آماده خدمت
آماده ی اعزام کنار همه ملت
در صف اول خدمت ولی گم هستیم
عاشق نوکری جمله مردم هستیم
با یک و یک و پنج به خدمت برسیم
ما با خدمت مردم به دولت برسیم
ما این دولت ما مال و منالی به جهان نیست
جز بندگی و قرب خداوند جهان نیست
هر لحظه و هر ثانیه اورژانس مهیاست
ما مرحم دردیم چو این مهلکه بر داشت
راحت و عافیت خویش همی سلب کنیم
تا رضای تو توانیم کمی جلب کنیم
یا رب از شاغل اورژانس بلا دور نما
اجر او جنت فردوس تو منظور نما
شماره 21
حسین صالحی چادگان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما یار دل و محرم اسرار شماییم
تا هست در این قلب و تنم یک ضربانی
ماییم که همراه و مددکار شماییم
هستیم در این جا و در آنجا همیشه
ماییم که در هر نفسی یار شماییم
روز و شب می گذر لیک در آن دم
ماییم که هر ثانیه ای فکر شماییم
هر کسی میبرد از درد خودش رنج
ماییم شفا بخش همه درد شماییم
بکن یادی تو از ما در دعاهایت
ماییم که محتاج دعاهای شماییم
شماره 22
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
طوفان زده ایم ،باز ولی فکر شماییم
در دشت و کویر و ته دریا و دل کوه
ما با دل و جان در پی امداد شماییم
در وقت سحر یا وسط ظهر و شب کور
ما خواب نداریم و مددکار شماییم
در تعطیلی عید و سحرهای شب قدر
ما منتظران، گوش به زنگ بهر شماییم
گاهی طی ماموریت و موقع امداد
سوزیم از عشقی و گرفتار نگاریم
اما چه شود عاقبت عشقی چنین گرم
تنهایی و رسوایی و درد و دل پر غم
شماره 23
باقر ایسپره شهرستان چادگان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
آماده به کار در مداوای شماییم
هر فوریتی اختر تابان حیات است
ما مظهر ایثار و صبوری و ثباتیم
صد شعر کم است وصف کند نام بلندش
والاتر و برتر ز تمامی صفاتیم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
آماده به کار در مداوای شماییم
بی منت و تزویر دلم رنگ خداوند
با آنکه سراسر سر دوشم زحمات است
هر وقت خدا خواست که جانی بشود حفظ
هر فوریتی دستِ خدا بهرِ نجات است
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
آماده به کار در مداوای شماییم
ما گاه پزشک و زمانی چو پرستار
مانند یک حلال درون مشکلاتیم
هر وقت که یک مادر و نوزاد کمک خواست
مامثل یک ماماییم که فکرش خدمات است
ما محرم زخم تن بی تاب شماییم
آماده به کار در مداوای شماییم
مانند درختی که هر شاخه سبزش پر برگ و پر از میوه ناب و برکات است
در ماه مُحرم کف و تشویق حرام است
پایان غزل حُسن ختامش صلوات است
<!--[endif]-->شماره 24
نیلوفر طالبی فلاورجان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
طوفان زده هستیم ولی یار شماییم
در همهمه ی زندگی و همسر و فرزند
با جان و دل خویش پرستار شماییم
بی وقفه و هر لحظه به یاری خداوند
ما خواب نداریم و مددکار شماییم
آرامش ما در گرو شادی مردم
این است که از جان، همه غمخوار شماییم
در لحظه ی ماموریت و موقع امداد
هم همدم و هم محرم اسرار شماییم
با عشق به انسانیت و مهر خدایی
درمانگر جان و دل بیمار شماییم
شماره 25
محمد فرشیدور لنجان
درمانگر اخمِ شبِ مهتابِ شماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
دنیا شده دریای مصیبت، همه بی تاب
کِشتی شده در معرض گرداب شماییم¹
گر خشک شود رودِ سلامت به تن تو
احیاگر بی منتِ تالاب شماییم
بر باد چونان ملک سلیمان چه شتابان
در آب چونان ماهیِ قلاب شماییم
در زلزله و سیل و در این دشت بلایا
سر تا به قدم وقف به محراب شماییم²
در صحنه ی پر حادثه، چون زینب کبریٰ (س)
این سو و به آن سو به تب و تاب شماییم
ماموریتم ختم نشد موقع تحویل
تا لحظه ی صحت همه بیتاب شماییم
گر هست همه « خشت به خشتم متلاشی
» سر ساقی بسلامت که مِیِ ناب شماییم³
تا باز، شود جانِ شما «ترمه و کاشی
» در نقش جهان در پی آداب شماییم⁴
توضیحات : 1 : کشتی شده ایم و برای نجات شما خطر گرداب را به جان میخریم 2 : رسیدگی به مصدوم و بیمار عبادت و بالین ایشان برای ما محراب است 3 : اگرچه خودمون شرایط و وضعیت خوبی نداریم و بی مهری های فراوان می بینیم ولی خدا رو سپاسگذاریم که توفیق داده و ما رو در جام شما مردم ریخته تا سرمستی و سلامتی رو به شما برگردونیم 4 : دو بیت آخر با وام گرفتن از این ابیات آقای حامد عسکری : من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی این تاول و تبخال و دهان سوختگی ها از آهِ زیاد است نه از خوردنِ آشی
<!--[endif]-->شماره 26
حسین دهقان
ما مرهـم زخم تن بیتاب شماییم
ما گوشبهزنگ ِ همهی حادثههاییم
در خاطرهی ملتهب و پر تب و تابت
یک خاطرهی مبهم و خوبِ گذراییم
چون عارضهای سد بکند راه نفس را
از پشت سر آژیرکشان راهگشاییم
در منزلت ِ ما « ... أحیَا النّاسَ جمیعاً»
از سـوی خـدا ناجیِ جان ِ همه ، ماییم
همراه شما، اهل خطر، هم سفر عشق
از حادثهها پرس که ما اهل کجاییم
صد شکر که در لحظهی اندوه عزیزان
پایانِ رها ماندن و آغاز ِ شفـاییم
شماره 27
مصطفی توفیقی تهران
هرچند به آتش شده چون دود برآییم
در خاک شده همچو گل لاله درآییم
رودیم که بر سنگ اگر سینه بساییم
دریای نهانیم و به خود راهنماییم
همچون صدف از آهِ درون ساخته گوهر
جز آنچه که در ماست به بیرون نماییم
پرسند اگر کار شما چیست؟ بگوییم:
مِهریم و فداکاری و صِدقیم و صفاییم
امّید که هرگز نرسد زخم ولیکن
ما مرهم زخم تن بیتاب شماییم
شماره 28
اسماعیل قاسمی نجف آباد
ما مرهم زخم تن بی تاب شمائیم
همواره به امید همه لطف خدائیم
هرجای اگرحادثه ای رخ بدهد ما
در کمتر از آن لحظه به نزدیک شماییم
آرامش و خونسردی خود را بکنید حفظ
بی استرس و ترس بگویید کجاییم
هرگز نشویم خسته از این کار
که چون آماده به خدمت همه جا روز و شباییم
شماره 29
محمد آبادی از شهرستان فسا
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
نفسی، که میرود ما پیش شماییم
شب تا به سحر، در خدمت شماییم
امشب، کجایید همه دنبال شماییم
خاموش شده شب در فکر شماییم
آخرش، همه دنبال احوال شماییم
مادرم، اعزام شدیم دنبال شماییم
عزیز، ما مامور به خدمت شماییم
امروز، شد قرعه به نامم که رسیدم
مادرم، ایام زیادیست دنبال شماییم
توفیق، رسید که کنون پیش شماییم
مامور نگاهت، طلب دست تو داریم
آبادی، منم خواهش لبخند تو داریم
همش، قبل رسیدن ما فکر تو داریم
آسمان، همه ابریست محتاج شماییم
آسمان تویی، عاشق فیروز شماییم
شماره30
سعید حشمدار استان البرز
صبح و شب و عید و همه ایام
دربست، مشغول به خدمت شماییم
در وقت بال، هیچ دستپاچه نگردید
چون یک دو سه نگفته، نزد شماییم
در پیچ و خم هراز و چالوس
بر هر حادثه دیده، امداد رسانیم
از سبقت تان در وقت ترافیک
وز ریسه شدن در جاده خاکی، آگاهیم
هم بابت مشت و لگد و لعن و بد و بیراه
هم از صبر و ادب و همراهی تان، قدردانیم
آموختگان علم و ادب و حلم و شکیبا
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
<!--[endif]-->شماره31
سید مرتضی شریعتی فلاورجان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
چون مادر بیدار به بالین شماییم
یکدم نشویم غافل از احوال دل زار
با ان تن خسته همه شب یار شماییم
بیدارنشستیم و همه گوش به زنگیم
گویی همه روز وهمه شب نزد شماییم
با بودن ما راحت واسوده بخوابید
ما دوست وهمراه ونگهبان شماییم
دریای حوادث شده پر موج وخروشان
غم نیست که ما کشتی و در راه شماییم
انجا که امید از همه رفتست و همه مات
با یک صدوپانزده رقم در ذهن شماییم
سید همه را گفت شما؛ ولی نیک بدانید
اینبار منو مردم این شهر دعا گوی شماییم
<!--[endif]-->شماره32
محمد محسنی اورژانس اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
ما ترجمهی آیهی قرآن خداییم
ما سایهی ابریم به روی نگرانی
خورشید به روی تن لرزان جهانیم
ما خالق لبخند پس از درد و مصیبت
چون عاشق لبخند پس از رنج و بلاییم
ما نبض حیاتیم به ویرانی و آوار
آهنگ تپش های ضعیفان و شفاییم
ماییم که در خط مقدمِ سلامت
غافل ز غم و غصهی بیمار نمانیم
ما شکوه به جایی نبریم از غم دنیا
خود شکوه پذیر غم هر پیر و جوانیم
شماره33
اسماعیل عشوری اصفهان
ما مرهم زخم تن بیتاب شماییم
ما فارغ از هر حاشیه و قوم و نژادیم
ما مسئول درمان و نجات جان شماییم
ما ضامن سلامتی جان و روح و روانیم
ما در این همهمه و شلوغی مرهم درد شماییم
ما با این همه خستگی دوستدار لب خندان شماییم
ما آژیرکشان، بیوقفه بر بالین شماییم
ما سفید پوشان جان بر کف، شامل الطاف خداییم
ما محتاج دعای شما بیماران بی ادعاییم
شماره34
حمید ابراهیمیان اصفهان
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
این سوخته دل، فغان کشه پر احساس
ارابه ی عشق، رخش ناب اورژانس
معدوم کند، جمله مصیبتها را
تا تارک عرش، جمله ی غم هارا
در ساحت دل، دو عاشق بی پروا
جان بر کفو، دل داده، به تقدیرو قضا
در حادثه ها چو شیر در میدانند
در عاطفه ها، دو بلبل بستانند
با حداقل هاست، که در حرفه ی خویش
آیند به امداد عزیزان، دل ریش
با نان کم خانه ی خود، ساخته اند
در صحنه چو رخش، بر فلک تاخته اند
گر جان کسی در خطر افتد به میان
از آتش جان، روح دهند بر دگران
بر پرچمشان نوشته با نور، الله
لا حول و لا قوة الا، بالله
<!--[endif]-->شماره35
محمد فاضل نجف آباد
شکرِ ایزد که به لطفش این بنده حَقیر
گشتم یدِ الله به رفعِ غَم بیمار به تَقدیر
فرموده به سرلشکر خطهای مقدم،رهبر(1)
کاری بنمایید که جملگی بیماران
فارغ ز نژاد و دین و الوان
تا کس نبرد رنج بجز محنت دردش
ره را که نشان داد و همه گوش بفرمان امیریم
"ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم"
در رنج و غم و درد و بلا و همه روزه
تعطیلی و روز و شب، عید و جمعه
در حادثه ها، سیل، به زلزال و کرونا
آلودگی هوا ، ایام محرم ، شب یلدا
هم دکتر و ماما و پرستار شماییم
هم راننده فرمول یک و اسنپ شماییم
در خط مقدم جهت حفظ (جان) شماییم
درمانگر فریاد و فغان و همه رنجیم
این شغل شریف است و فداکار شماییم
ما جان دوباره تن بی جان شماییم
"ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم"
ما خود ز شما بلکه غلامان شماییم
هر لحظه به ده ده گذرانیم و شب تیر
گر فوریتی ده نود و نه گشت به تقدیر
باسرعت و آژیر و فی الفور به برقی
سیل، آلودگی هوا ، زلزله، جاده برفی
با کل توان ده سی و سه ، نود و هفت شماییم
هر لحظه ایام نگهبان شما و عزیزان شماییم
این است حکایت ما و شیرین و خواندنی
گر نیت تو خیر باشد ، آن باقی و ماندنی
"ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم"
این شعر بخوان چون که غلامان شماییم
با شغل و همه حرفه ما آشنا شو
در سختی و امداد دگران یاور ما شو
فرهنگ بسازیم به همه خدمت خلق را
امداد خواهی درست، ماساژ و احیا
زنگ اسایار بپا خاست و کمتر ز شصت(2)
بیرون بدویدم که نرود عزیزی ز دست
شب را که گفته اند باید به کمتر از نود
گر خوابی و بیدار بشو ده ده
برای نبرد قلبم به تپش از صدای زنگ یار(3)
تا زود رسیم بهر آسایش بیمار
شماره36
عثمان آق. شاهرود
ما مرهم زخم بی تاب شماییم
آشفته حال پریشان خلق خداییم
از خدا خواهیم بر خلق توفیق شفا
اوست فرستنده ی مرهم و دوا
ما طبیبان سیار این بوم ودیاریم
در مسیر امر پروردگار جان فداییم
گرچه نداریم مزد کار آنچنان وافی
باشد ما را این شغل نان حلالی کافی
امید به خلق نداریم کنند ما را رازی
لیکن با خدا داریم در خفا راز و نیازی
گر چه دوریم از عیال و فرزند و خانه
بهر ما می دهند مزد کار را دانه به دانه
شبانگاه کار ما هست بی خواب و رویا
میشویم در شب راه و حال بیمار جویا
بر کنج هر خانه رفته ایم و دیده ایم خلق
ما را با کپرو ویلانشین نیست هیچ فرق
پیر را از دم مرگ برهانیدیم دعا برما کرد
طفل و نوزاد گهی مانده در دستان ما سرد
اشک دل میریزیم در چهره نداریم هیچ غم
زخم تن داریم و هرچه بر بیمار کنیم دانیم کم
قدر لحظه ها را ز ما پرسید در ره نجات جان
هر لحظه در عمر دم بازدم را پر ز نعمت بدان
همیشه در خدمت خلق هستیم هوشیار و آماده
اخلاق ما را نباشد میانه با کبر و فخر و افاده
همکاران ما که هستند در هر دیار و کاشانه
آرزوکنیم باشند در سلامت وعمر سر بلندانه
گر چه سخن طویل است در مسیر راه کارمان
شما را به خدا میسپاریم در سلامت وفی امان
شماره37
محمدجهانی چهار محال بختیاری شهرستان بروجن
ما در همه ی عمر به عنوان پرستار
آماده و دلباخته هستیم و بیدار
در خانه و در پارک و خیابان و سَرِکار
هستیم همیشه همه جا ناجی بیمار
این است که گویند که ما دست خداییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در پاکی و اخلاق مَثَل بوده و هستیم
در کار و ادب نیز اَوَل بوده و هستیم
با اینکه گلاویز اَجَل بوده و هستیم
یک عمر فقط مرد عمل بوده و هستیم
هر جا که غمی رفته در آن ناحیه ،ماییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
در صاعقه و سیل و بلا های فراوان
در زلزله و قحطی و آرامش و طوفان
از بندرِ عباس گرفته به گلستان ...
از قائن و منجیل و طبس تا خود تهران
هر نقطه و هر لحظه هم آورد بلاییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
عمریست به دل عشق سپردیم همیشه
از حاصل این عمر نخوردیم همیشه
با اینکه از این درد نمردیم همیشه
با عشق به درد همه خوردیم همیشه
هر چند پر از زخم ولی باز دواییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم
خون شد دلمان گرچه ، هنوزم سر پا هست
هر ثانیه پشت سر ما ذکر و دعا هست
القصه که در شامه ی ما عطر خدا هست
"در خانه ی ما رونق اگر نیست صفا هست"
از هرچه به جز عشق در این شغل جداییم
ما مرهم زخم تن بی تاب شماییم